تشبیه (ادبیات فارسی)تشبیه در اصطلاح بلاغت یکی از ۴ صفت مورد بحث در دانش بیان (ه م) به شمار میآید [۱]
خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، ص۲۸۳، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
[۳]
تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق.
تشبیه در این مقاله، از دو دیدگاه مورد بحث و بررسی قرار میگیرد: از دیدگاه موضوعی، و از دیدگاه تاریخی.در طرح هر دو دیدگاه بر سیر، تحول و تکمیل صنعت تشبیه از منظر ادب فارسی و با عنایت به آن دسته از نظریههای نظریهپردازان بلاغی که با تشبیه در زبان و ادب فارسی پیوند دارد، تأکید خواهد شد. فهرست مندرجات۱.۱ - تعریف ۱.۲ - اغراض تشبیه ۱.۲.۱ - اغراض عاید مشبه ۱.۲.۲ - اغراض عاید مشبهبه ۱.۲.۳ - نگاهی دیگر ۱.۳ - طبقهبندی تشبیه ۱.۳.۱ - به اعتبار طرفین ۱.۳.۱.۱ - حسی و عقلی ۱.۳.۱.۲ - افراد و ترکیب ۱.۳.۱.۳ - اطلاق و تقیید ۱.۳.۱.۴ - وحدت و تعدد ۱.۳.۲ - به اعتبار وجه شبه ۱.۳.۲.۱ - تشبیه تمثیل ۱.۳.۲.۲ - تشبیه غیرتمثیل ۱.۳.۲.۳ - تشبیه مشروط ۱.۳.۳ - به اعتبار ادات ۱.۳.۴ - به اعتبار اغراض تشبیه ۱.۳.۵ - به اعتبار میزان مبالغه ۱.۳.۶ - به اعتبار خلاف آمد ۱.۳.۶.۱ - تشبیه مغلوب ۱.۳.۶.۲ - تشبیه معکوس ۱.۳.۶.۳ - تشبیه مغالطه ۱.۳.۷ - تقسیم بندی دیگر ۲ - دیدگاه تاریخی ۲.۱ - عصر وابستگی ۲.۲ - عصر استقلال ۲.۳ - عصر طبقهبندی ۲.۴ - عصر تنقیح و تکمیل ۲.۵ - ویژگیهای آثار بلاغی ۲.۵.۱ - کتب تألیفی ۲.۶ - کتب اقتباسی ۳ - فهرست منابع ۴ - پانویس ۵ - منبع ۱ - دیدگاه موضوعیبررسی و تحلیل تشبیه به عنوان یک موضوع، مستلزم طرح و بررسی چند مسئله خواهد بود: تعریف، اغراض و طبقهبندی تشبیه. ۱.۱ - تعریفتشبیه به دو اعتبار تعریف شده است: به اعتبار وجه شَبَه و به اعتبار فاعل تشبیه: الف ـ به اعتبار وجه شَبَه، تشبیه گونهای دلالت به شمار میآید [۴]
سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۰-۱۴۱، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
و آن عبارت است از دلالت بر مشارکت امری با امری در معنایی، یعنی مشارکت مشبَّه با مشبهٌ به در وجه شَبَه، بدان شرط که به صورت استعاره (ه م، ذیل) یا به صورت تجرید (ه م) ظاهر نشود. [۸]
۲۱۷، خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
ب ـ به اعتبار فاعل تشبیه، چنان است که چیزی (مشبه) را در وصفی (وجه شبه) به چیزی دیگر (مشبهٌبه) مانند کنند [۱۱]
رادویانی، محمد، ترجمان البلاغة، ج۱، ص۴۴، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م.
[۱۲]
رشید وطواط، محمد، حدائق السحر فی دقایق الشعر، ج۱، ص۴۲، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش.
و به تصریح شمس قیس، پیداست که در این امر «از معنی مشترک میان مشبه و مشبهٌبه (وجه شبه) چاره» نیست. [۱۳]
شمسقیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۳۰۶، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش.
تعریف تشبیه به اعتبار وجه شبه را بیشتر در کتب بلاغی به زبان عربی و تعریف به اعتبار فاعل تشبیه را اکثر در کتب بلاغی به زبان فارسی میتوان بازیافت. [۱۴]
رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
[۱۵]
هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغة، به کوشش حسین معرفت، شیراز، ۱۳۳۱ق.
مشارکت یا مانندگی ابرو (مشبه) در خمیدگی (وجه شبه = صفت مشترک) به محراب (مشبهٌبه) در بیت «گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز ••سجدۀ شکر کنم وز پی شکرانه روم»، [۱۶]
حافظ، دیوان، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۶۲ش.
نمونهای است از تشبیهات رایج در ادب فارسی.مشبه یعنی آنچه به چیزی مانند میشود (مثل ابرو)؛ مشبهٌبه یعنی آنچه مشبه بدان مانند میگردد (مثل محراب)؛ وجه شبه یعنی صفت یا امر مشترک میان مشبه و مشبهٌبه که در مشبهٌبه شدیدتر و قویتر و به اصطلاح اقوا و اشدّ است (مثل خمیدگی)؛ و سرانجام ادات تشبیه که در زبان فارسی حروف اضافهای است، بیانگر شباهت و مانندگی مثل «چو» در بیت حافظ در اصطلاح، ارکان تشبیه نامیده میشوند. از مشبه و مشبهٌبه، به طرفین تشبیه تعبیر میشود و برخلاف دو رکن دیگر، یعنی وجه شبه و ادات، ذکر آنها در تشبیه ضروری است و حذف هر یک موجب تبدیل تشبیه به استعاره میگردد. [۱۷]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۲۰]
رشید وطواط، محمد، حدائق السحر فی دقایق الشعر، ج۱، ص۴۲، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش.
[۲۱]
شمسقیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۳۰۶، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش.
۱.۲ - اغراض تشبیهتشبیه با اغراض و هدفهایی خاص صورت میگیرد. این اغراض، چنانکه در کتب بیان تصریح شده است، در ۷ مورد به مشبه بازمیگردد و به اصطلاح عاید مشبه میشود و در دو مورد عاید مشبهبه میگردد: ۱.۲.۱ - اغراض عاید مشبه۱. اثبات وجود مشبه با استدلال شاعرانه، مثل این استدلال که «از جنس مردم بودن ممدوح» (مشبه) شبیه است به «از جنس سنگ بودنِ یاقوت» (مشبهٌبه) در بیت «تو ای شاه ار زجنس مردمانی••بود یاقوت نیز از جنس احجار» [۲۲]
عنصری، حسن، دیوان، ج۱، ص۲۹، به کوشش یحیی قریب، تهران، ۱۳۲۳ش.
و در نتیجه اثبات وجود برتر ممدوح (مشبه)؛۲. بیان حال مشبه، یعنی آشکار ساختن حال و وضع مشبه، از طریق تشبیه به حال و وضع مشبهٌبه، مثل تشبیه حال و وضع دل (مشبه) به هنگام وداع یاران به دیگ جوشان بر آتش (مشبهٌبه) [۲۳]
ابوالفرج رونی، دیوان، ج۱، ص۲۳، به کوشش محمود مهدوی دامغانی، مشهد، ۱۳۴۷ش.
۳. بیان مقدار حال مشبه که عبارت است از شدت و ضعف حال و وضع مشبه از طـریق تشبیه و سنجـش آن با مشبّه به مثل تشبیه اجرام کوهها (مشبـه) در شـدت پوشیدگـی از بـرف به پنبـه دانه در پنبه (مشبهٌبه) در سخن کمالالدین اسماعیل «مانند پنبه دانه که در پنبه تعبیه است/ اجرام کوههاست نهان در میان برف» [۲۴]
کمالالدین اسماعیل، دیوان، ص۴۰۷.
۴. تبیین حال مشبه، یعنی آشکار کردن حال و وضع مشبه معقول از طریق تشبیه آن به مشبهٌبه محسوس، مثل تشبیه «ذوق دیدار یار غایب» (مشبه معقول) به «باریدن ابر در بیابان بر تشنه» (مشبهٌبه محسوس) در سخن سعدی «دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد••ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد» [۲۵]
سعدی، کلیات، ج۱، ص۴۷۱، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۵. ستایش مشبه، اولاً، با روش آراستن مشبه، مثل تشبیه «تن سیمینش میغلطید در آب» (مشبه) به «چو غلطد قاقمی بر روی سنجاب» (مشبهٌبه) در شعر نظامی گنجوی [۲۶]
نظامی گنجوی، خسرو شیرین، ج۱، ص۷۷، به کوشش حسن وحید دستگردی و سعید حمیدیان، تهران، ۱۳۷۶ش.
ثانیاً، از طریق تعظیم مشبه، مثل تشبیه ممدوح به خورشید در قیاس با تشبیه دیگر شاهان به ستارگان که ناپدید میشوند [۲۷]
رجایی، محمدخلیل، معالم البلاغه، ج۱، ص۲۶۳، شیراز، ۱۳۵۹ش.
۶. نکوهش مشبه، به قصد خوار ساختن آن در نظـر شنونده، مثـل تشبیه زیر بغـل بویناک شخصی کریهالمنظر (مشبه) به مردار در آفتاب مرداد (مشبهٌبه) در سخن سعدی [۲۸]
سعدی، کلیات، ج۱، ص۶۸، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۷. استطراف یا تازگی تشبیه، و آن تازه ساختن مشبه است از طریق بیان اغراقآمیز یا صنعت اغراق که وصفی است عقلاً ممکن و عادتاً محال، مثل تشبیه «شراب در ساغر شیشهای» (مشبه) به «آتش سیال در آب منجمد» (مشبهٌبه) در سخن انوری. [۲۹]
انوری، محمد، دیوان، ج۱، ص۴۶۴، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۴ش.
تازگی مشبه معلول نادرالحضور بودن مشبهٌبه در پرتو ندرت ذاتی یا ندرت نسبی در ذهن شنونده است.۱.۲.۲ - اغراض عاید مشبهبهشامل دو مورد است که با بهکارگیری شیوه و شگرد تشبیه مقلوب و لاجرم انتقال ویژگی اقوا و اعرف و اشد بودن وجه شبه از مشبهٌبه، به مشبه صورت مـیگیرد: ۱. ادعای کمـال مشبهٌبه، مثل تشبیـه مقلوب «آتش» (مشبه) به «سنان ممدوح» (مشبهٌبه) در سوزندگی در یک رباعی ازرقی هروی: «آتش به سنانِ دیوبندت ماند» [۳۰]
ازرقی هروی، ابوبکر، دیوان، ج۱، ص۱۱۲، به کوشش سعیدنفیسی، تهران، ۱۳۳۶ش.
۲. اهتمام به شأن مشبهٌبه، یعنی تأکید بر شأن یک چیز از طریق قـرار دادن آن در جـایگاه مشبهٌبه، با هدف اظهار مطلوب خود (اظهار المطلوب)، چنانکه گرسنه «رخسار مثل بدر» (مشبه) را در روشنی و گردی به «گردۀ نان» (مشبهٌبه) تشبیه میکند و بدینسان با قرار دادن «گردۀ نان» در جایگاه مشبهٌبه، مطلوب خود را اظهار میدارد [۳۱]
سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۷، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۳۲]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۵، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۳۳]
خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، ص۲۶۳-۲۶۷، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
در کتب بیان که به ویژه، براساس المطول و مختصر تفتازانی، به زبان فارسی فراهم آمده است، نیز از اغراض تشبیه به صورتی که بحث شد، همراه با شواهدی از شعر فارسی سخن رفته است. [۳۶]
فقیر دهلوی، میرشمسالدین، حدایق البلاغة، ج۱، ص۱۵-۲۰، لکهنو، ۱۸۹۳م.
[۳۷]
تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۵، اصفهان، ۱۳۶۳ش.
[۳۸]
آق اولی، عبدالحسین، درر الادب، ج۱، ص۱۵۲- ۱۵۶، شیراز، ۱۳۴۰ش.
[۳۹]
رجایی، محمدخلیل، معالم البلاغه، ج۱، ص۲۶۲-۲۷۲، شیراز، ۱۳۵۹ش.
۱.۲.۳ - نگاهی دیگراغراض تشبیه، همواره متوجه مشبه است. آنجا هم که سخن از اغراضِ عاید به مشبهٌبه در میان است، کاربرد تشبیه مقلوب این حقیقت را روشن میسازد که جای مشبه و مشبهٌبه عوض شده است و در واقع، آنجا هم غرض تشبیه به مشبه بازمیگردد؛ چرا که اساساً هدف و غرض از تشبیه آن است که به کمک امری که در صفتی اقوا و اشد و اعرف است، یعنی به کمک مشبهٌبه و از طریق تصویرسازی و بیان اغراقآمیز، وضع امری دیگر، یعنی وضع مشبه را در ذهن شنونده روشن سازند و بدینسان «معنی خُرد را بزرگ گردانند و معنی بزرگ را، خُرد»، [۴۰]
نظامی عروضی، چهار مقاله، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۴۱ش.
مثلاً وقتی «قد» (مشبه) به «سرو» (مشبهٌبه) تشبیه میشود، اولاً، قد در ذهن شنونده، به صورت درخت موزون و مرتفع سرو مصور میگردد (اغراق)؛ ثانیاً، شنونده با حس زیبایی شناسانه و جمال دوستانۀ خود از آن لذت میبرد و خرسند میشود (اِقناع) و بدینترتیب، اهداف و اغراض تشبیه ــ که همانا اِقناع و اغراق است ــ تحقق مییابد. [۴۱]
شمیسا، سیروس، بیان، ج۱، ص۱۱۵-۱۱۶، تهران، ۱۳۷۹ش.
۱.۳ - طبقهبندی تشبیهتشبیه را میتوان براساس محتوای کتب بیان به زبان فارسی، تألیف شده بر بنیاد کتب بیان در زبان عربی، به ویژه بر بنیاد المطول و شرح المختصر تفتازانی از یک سو و متون ادب فارسی از سوی دیگر، همچنین براساس کتب تألیفی در زبان فارسی، مانند ترجمان البلاغة و حدائق السحر و المعجم، به اقسامی چند، بدینشرح تقسیم کرد: ۱.۳.۱ - به اعتبار طرفینتشبیه به اعتبار طرفین، یعنی به اعتبار مشبه و مشبهٌبه از ۴ جهت قابل تقسیم است: از جهت حسی و عقلی (محسوسیت و معقولیت)؛ از جهت افراد و ترکیب؛ از جهت اطلاق و تقیید؛ و از جهت وحدت و تعدد: ۱.۳.۱.۱ - حسی و عقلیحسی یا محسوس آن است که خود و اجزاء و مواد آن با حواس ظاهری دریافت شود و عقلی یا معقول عکس آن است. بر این اساس تشبیه ۴ قسم است: محسوس به محسوس، مثل تشبیه قد به سرو؛ معقول به معقول، مثل تشبیه خرد به جان؛ تشبیه محسوس به معقول مثل تشبیه خورشید به همت؛ و تشبیه معقول به محسوس مثل تشبیه اندیشه به حرکت اسب (رفتن سمند). در یک رباعی از ازرقی هروی [۴۴]
ازرقی هروی، ابوبکر، دیوان، ج۱، ص۱۱۲، به کوشش سعیدنفیسی، تهران، ۱۳۳۶ش.
۳ قسم (بجز تشبیه معقول به محسوس) از ۴ قسم تشبیه مورد بحث جمع آمده است: «پیچیدن افعی به کمندت مانَد•• آتش به سنان دیوبندت ماند؛ اندیشه به رفتن سمندت ماند••خورشید به همت بلندت ماند» [۴۵]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۲۳، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۴۶]
خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، ص۲۴۳-۲۴۵، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
[۴۷]
تفتازانی، مسعود، المطول، ص۳۱۱-۳۱۲، قم، مکتبة الداوری.
[۴۸]
تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۴، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق.
[۴۹]
طیبی، حسین، التبیان فی البیان، ج۱، ص۱۴۴-۱۴۷، به کوشش توفیق فیل و دیگران، کویت، ۱۹۸۶م.
[۵۰]
مازندرانی، محمدهادی، انوار البلاغة، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۱، به کوشش محمدعلی غلامینژاد، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۵۱]
فقیر دهلوی، میرشمسالدین، حدایق البلاغة، ج۱، ص۷-۱۰، لکهنو، ۱۸۹۳م.
با توجه به تعریفی که از حسی و عقلی به دست داده شد، تشبیه خیالی مثل تشبیه به «دریای باده» گونهای تشبیه حسی است؛ چرا که اجزاء مشبهٌبه یعنی «دریا» و «باده»، امور حسی محسوب میشوند و تشبیه وهمی مثل تشبیه به «دندان غول» گونهای تشبیه عقلی است، زیرا دندانِ غول و نیز غول با حس دریافت نمیگردند. [۵۳]
تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، ج۱، ص۱۳۴، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق.
[۵۴]
فقیر دهلوی، میرشمسالدین، حدایق البلاغة، ج۱، ص۹-۱۰، لکهنو، ۱۸۹۳م.
تشبیه خیالی و وهمی، برزخی میان تشبیه حسی رایج در سبک خراسان و تشبیه عقلی رایج در سبک عراقی و از جمله عوامل مؤثر در تغییر سبک به شمار میآید. [۵۵]
شمیسا، سیروس، سیر رباعی، ج۱، ص۴۷، تهران.
۱.۳.۱.۲ - افراد و ترکیبافراد، مفرد بودن است و مراد آن است که مشبه و مشبهٌبه یک چیز باشد و با یک کلمه بیان شود، مثل «قد» و «سرو» و مراد از ترکیب، مرکب بودن مشبه و مشبهٌبه است، یعنی مشبه یا مشبهٌبه و یا هر دو هیئتی منتزع از چند چیز باشد و در یک عبارت بیان شود. مثل هیئت منتزع از شبنم بر برگ گـل. براساس پیوند افـراد و ترکیب تشبیه، از این دیدگاه ۴ قسـم است: ۱. مفرد به مفرد مثل تشبیه «چشم» به «نرگس»؛ ۲. مرکب به مرکب مثل تشبیه «هیئت منتزع از قطرههای باران بر گل سرخ» (مشبه) به «هیئت منتزع از قطرات اشک بر رخسـار عروس» (مشبهٌبه) در بیت منوچهـری [۵۶]
منوچهری دامغانی، دیوان، ج۱، ص۳۷، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۶ش.
۳. مفرد به مرکب، مثل تشبیه «نرگس» (مشبهٌبه) به «هیئت منتزع از کفۀ ترازوی نقرهای که طلا در آن نهادهاند (مشبۀ به) در بیتی از منوچهری: «نرگس بسان کفّۀ سیمین ترازویی است/چون زرّ جعفری به میانش برافگنی» [۵۷]
منوچهری دامغانی، دیوان، ج۱، ص۱۲۹، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۶ش.
۴. مرکب به مفرد، مثل تشبیه «هیئت پیاله در کف ساقی» (مشبه) به «خورشید» (مشبهٌبه) و «دل در سینه» به «کبوتر» در بیتِ «پیاله در کف ساقی، چو خورشید/ دل اندر سینۀ من، چون کبوتر». [۵۸]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۱، ص۱۴۷، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۵۹]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۴۷-۲۵۲، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۶۱]
تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، ج۱، ص۱۴۰، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق.
۱.۳.۱.۳ - اطلاق و تقییدمراد از اطلاق آن است که مشبه و مشبهٌبه یک لفظ مفرد باشد. مثل تشبیه «قد» به «سرو» و مراد از تقیید آن است که مشبه و مشبهٌبه با صفت، مضافٌالیه، و یا با قید همراه شود، مثلِ «قد معشوق» و «رخ زیبا». اینگونه تشبیه نیز ۴ قسم است: ۱. مطلق به مطلق مثل تشبیه «قد» به «سرو»؛ ۲. مقید به مقید مثلِ «لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است» [۶۲]
حافظ، دیوان، ج۱، ص۱۲۰، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۶۲ش.
۳. مطلق به مقید، مثل «رخی، چون تازه گلهای دلاویز» [۶۳]
نظامی گنجوی، خسرو شیرین، ج۱، ص۳۹۱، به کوشش حسن وحید دستگردی و سعید حمیدیان، تهران، ۱۳۷۶ش.
۴. مقید به مطلق، مثلِ «گل بوستان رویت، چو شقایق است...». [۶۴]
آق اولی، عبدالحسین، درر الادب، ج۱، ص۱۴۸، شیراز، ۱۳۴۰ش.
۱.۳.۱.۴ - وحدت و تعددمراد از وحدت، یک چیز بودن مشبه با مشبهٌبه است و مراد از تعدد آن است که مشبه با مشبهٌبه بیشاز یک چیز باشد. بر این بنیاد نیز تشبیه ۴ قسم است: ۱. تشبیه یک چیز به یک چیز، و آن تشبیه مفروق است و آوردن یک مشبه است در کنار یک مشبهٌبه و سپس تکرار همین امر، مثلِ «کوثر است الفاظ عذب او، و معنی سلسبیل» [۶۵]
منوچهری دامغانی، دیوان، ج۱، ص۷۴، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۶ش.
و چون مشبهها و مشبهٌبهها جدای از یکدیگر واقع میشوند، از این تشبیه به مفروق تعبیر شده است [۶۶]
تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، ج۱، ص۱۴۷، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق.
[۶۷]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۵۲، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۶۸]
مازندرانی، محمدهادی، انوار البلاغة، ج۱، ص۲۵۶، به کوشش محمدعلی غلامینژاد، تهران، ۱۳۷۵ش.
۲. تشبیه چند چیز به چند چیز، و آن تشبیه ملفوف است که نخست چند مشبه میآورند و سپس با حفظ تـرتیب بـه شمار مشبه، مشبهٌبه ذکر مـیکنند، بدان سان که تشبیه یادآور لف و نشر مرتب گردد، [۶۹]
تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، ج۱، ص۱۴۶، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق.
[۷۰]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۵۲، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۷۱]
مازندرانی، محمدهادی، انوار البلاغة، به کوشش محمدعلی غلامینژاد، تهران، ۱۳۷۵ش.
مثلِ لب و دندانی «از یاقوت و از دُرّ» [۷۲]
نظامی گنجوی، خسرو شیرین، به کوشش حسن وحید دستگردی و سعید حمیدیان، تهران، ۱۳۷۶ش.
۳. تشبیه یک چیز به چند چیز، و آن تشبیه جمع است. [۷۳]
خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، ص۲۷۳، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
[۷۴]
تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، ج۱، ص۱۴۶، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق.
مثل تشبیه «اسب» به «نهنگ» و «پلنگ» و «کلنگ» و «طاووس» در بیتِ «چون نهنگان اندرآب و چون پلنگان بر جبال/چون کلنگان در هوا و همچو طاووسان به کوی» [۷۵]
منوچهری دامغانی، دیوان، ج۱، ص۱۳۶، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۶ش.
۴. تشبیه چند چیز به یک چیـز، و آن تشبیه تسویه نام دارد، مثـلِ تشبیه «موی معشوق» و «حال عاشق» (مشبه) در سیاهی، به «شب» (مشبهٌبه) [۷۶]
خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، ص۲۷۳، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
[۷۷]
تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، ج۱، ص۱۴۶، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق.
و نیز مثل تشبیه «باغ» و «بوستان» (مشبه) در رنگارنگی، به «نقش خَوَرْنَق» (مشبهٌبه) در مصراع «نقش خورنق است هر باغ و بوستان». [۷۸]
عمعق بخاری، دیوان، ج۱، ص۱۶۲، به کوشش سعید نفیسی، تهران، فروغی.
۱.۳.۲ - بـه اعتبار وجه شبهتشبیـه به اعتبار وجه شبه به ۴ لحـاظ قابل تقسیم است: الفـ به لحاظ ترکیب و افراد، شامل تشبیه تمثیل و گروه تشبیههای غیرتمثیل است: ۱.۳.۲.۱ - تشبیه تمثیلتشبیه تمثیل، که وجه شبه در آن مرکب است و از امور متعدد منتزع میشود. مثل تشبیه «ستارۀ تازان سپس دیو» (مشبه) به «زرگدازیدۀ چکیده بر قیر» (مشبهٌبه) که وجه شبه در آن عبارت است از «هیئت شیء نورانی که در دل سیاهی حرکت کند»، در بیتِ «بنگر به ستاره که بتازد سپس دیو/چو زر گدازیده که بر قیر چکانیش» [۷۹]
ناصرخسرو قبادیانی، دیوان، ج۱، ص۲۹۵، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۸۱]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۵۳، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۸۲]
خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، ص۲۷۴، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
۱.۳.۲.۲ - تشبیه غیرتمثیلگروه تشبیههای غیرتمثیل، که وجه شبه در آنها مفرد است و از ۴ بابت قابل تقسیم و طبقهبندی است: اولاً، به لحاظ ذکر و حذف وجهشبه، که شامل دوگونه تشبیه است: یکی، تشبیه مجمل، یا تشبیهی که وجهشبه در آن ذکر نشود، مثل تشبیه «ابرو» به «محراب» در بیتِ «حافظا سجده بر ابروی چو محرابش بر» [۸۳]
حافظ، دیوان، ج۱، ص۹۵۸، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۸۴]
خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، ص۲۷۴-۲۷۵، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
دوم، تشبیه مفصل، یا تشبیهی که وجه شبه در آن ذکر بشود، مثلِ تشبیه «افعی» در پیچیدن (وجه شبه) به «کمند» در مصراع «پیچیدنِ افعی به کمندت مانَد» [۸۶]
ازرقی هروی، ابوبکر، دیوان، ج۱، ص۱۱۲، به کوشش سعیدنفیسی، تهران، ۱۳۳۶ش.
[۸۷]
تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، ج۱، ص۱۴۸، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق.
[۸۸]
خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، ص۲۷۷-۲۸۳، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
ثانیاً، به لحاظ قربت و غربتِ وجه شبه، که دو گونه است: یکی، تشبیه قریب یا مبتذل که وجه شبه در آن آشکار و قابل فهم است. مثل بیشتر تشبیهات رایج، مثلاً تشبیه چشم به نرگس در مستی و خماری؛ دوم، تشبیه غریب یا بعید که وجه شبه در آن آشکار و نزدیک به ذهن نیست و به همین سبب دریافت آن نیازمند تأمل و تفکر است [۹۰]
خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، ص۲۸۳، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
غرابت را به اصلی و فرعی (عارضی) تقسیم کردهاند [۹۲]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۱، ص۱۶۲، تهران، ۱۳۶۱ش.
و غرابت اصلی وجه شبه را معلول عواملی چند دانستهاند [۹۳]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۱، ص۱۶۲، تهران، ۱۳۶۱ش.
و غرابت عارضی یا تبعی که آن را حاصل تصرفاتی چند به شمار آوردهاند.تصرفاتی که از طریق شرط، اضمار، و تفضیل صورت میگیرد و ۳ گونه تشبیه غریب عارضی یا تبعی با تازگیهای ویژه پدید میآید: تشبیه مشروط یا شرطی، که در آن همانندی مشبه و مشبهٌبه در وجه شبه مشروط به شرطی گردد و بدینصورت، تشبیه، غرابت و تازگی یابد، مثل تشبیه «عزم» (مشبه) به «ستاره» (مشبهٌبه) بدان شرط که ستاره افول نکند [۹۶]
رشید وطواط، محمد، حدائق السحر فی دقایق الشعر، ص۴۵، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش.
و تشبیـه «معشوق» (مشبـه) به «ماه» (مشبهٌبه) بدان شرط که ماه، کلاه بر سر نهد: «تویی چو ماه اگر ماه را کلاه بود» [۹۷]
رشید وطواط، محمد، حدائق السحر فی دقایق الشعر، ص۴۵، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش.
[۹۸]
رادویانی، محمد، ترجمان البلاغة، ج۱، ص۵۲، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م.
[۹۹]
رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، ج۱، ص۶۱، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
[۱۰۰]
شمسقیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۳۰۸، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۱۰۱]
هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغة، ج۱، ص۵۹، به کوشش حسین معرفت، شیراز، ۱۳۳۱ق.
تشبیه مضمر یا اضمار، که تشبیه از ظاهر کلام برنمیآید و شنونده در پی تأمل در سخن متوجه تشبیه میشود [۱۰۲]
رشید وطواط محمد، حدائق السحر فی دقایق الشعر، ص۴۹، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش.
[۱۰۳]
شمسقیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۳۰۹، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۱۰۴]
تاج الحلاوی، علی، دقایق الشعر، ج۱، ص۳۷، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
[۱۰۵]
کاشفی، حسین، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، ج۱، ص۱۰۸، به کوشش جلالالدین کزازی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۱۰۶]
هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغة، ج۱، ص۷۲، به کوشش حسین معرفت، شیراز، ۱۳۳۱ق.
و همین امر سبب غرابت و تازگی تشبیه میگردد، مثلِ تشبیه مضمر «قامت معشوق» به «سرو» در بیتِ «به روز واقعه تابوت ما ز سروکنید/که میرویم به داغ بلند بالایی» [۱۰۷]
حافظ، دیوان، ج۱، ص۹۸۰، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۰۸]
رشید وطواط، محمد، حدائق السحر فی دقایق الشعر، ص۴۹، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش.
[۱۰۹]
هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغة، ج۱، ص۷۲-۷۳، به کوشش حسین معرفت، شیراز، ۱۳۳۱ق.
تشبیه تفضیل، که در آن، به گونهای پوشیده و برخلاف سنت تشبیه، مشبه را بر مشبۀبه برتری دهند [۱۱۰]
رشید وطواط، محمد، حدائق السحر فی دقایق الشعر، ص۵۰، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش.
[۱۱۱]
شمسقیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۳۱۰، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۱۱۲]
تاج الحلاوی، علی، دقایق الشعر، ج۱، ص۳۹، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
[۱۱۳]
هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغة، ج۱، ص۷۳، به کوشش حسین معرفت، شیراز، ۱۳۳۱ق.
و بدینسان موجب غرابت و تازگی تشبیه گردند، مثل تشبیه «رخ معشوق» به «لاله» و «قد معشوق» به «سرو» با توجیه هنرمندانۀ برتری رخ بر لاله و قد بر سرو در بیتِ «با رُخش لاله ندانم به چهرونق بشکفت/ با قدش سرو ندانم به چه یارا برخاست». [۱۱۴]
سعدی، کلیات، ج۱، ص۶۵۲، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۱.۳.۲.۳ - تشبیه مشروطدر کتب بلاغی قدیم تنها از تشبیه مشروط به عنوان تشبیه غریبِ عارضیِ تَبَعی سخن رفته است. [۱۱۶]
خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، ص۲۸۵-۲۸۶، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
[۱۱۷]
فقیر دهلوی، میرشمسالدین، حدایق البلاغة، ج۱، ص۲۵، لکهنو، ۱۸۹۳م.
[۱۱۸]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۱، ص۱۶۳، تهران، ۱۳۶۱ش.
و افزایش تشبیه مضمر و تفضیل بر این مجموعه، ظاهراً ابتکار صاحب کتاب هنجار گفتار است [۱۱۹]
تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، ج۱، ص۱۷۶-۱۷۷، اصفهان، ۱۳۶۳ش.
ثالثاً، به لحاظ حقیقی و خیالی بودنِ وجه شبه، که تشبیه از این بابت، به دو قسم تقسیم میشود:یکی، تشبیه حقیقی یا تحقیقی، که وجه شبه در طرفین تشبیه واقعی است، مثل «سرخی» در تشبیه «لب» به «لعل»؛ دوم، تشبیه خیالی یا تخییلی، که وجه شبه در طرفین تشبیه، یا در یکی از آن دو، خیالی و ادعایی است، مثل «خماری و مستی» در تشبیه «چشم» به «نرگس» که وجه شبه در مشبۀبه، خیالی و ادعایی است [۱۲۰]
جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۴۶، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م.
[۱۲۱]
جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۵۵، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م.
[۱۲۲]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۲۴، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
رابعاً، به لحاظ وحدت و تعدّد وجه شَبَه، که شامل دوگونه تشبیه است: یکی، تشبیه واحد، که وجه شبه در آن، واحد (یک صفت) است، مثل وجه شبه «سرخی» در تشبیه «لب» به «لعل» و «گونه» به «گل سرخ» [۱۲۴]
جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۹، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م.
[۱۲۵]
تفتازانی، مسعود، المطول، ج۱، ص۳۱۱-۳۱۲، قم، مکتبة الداوری.
تفتازانی مسعود، شرح المختصر، ص۱۳۳)؛ دوم، تشبیه متعدد، که وجه شبه در آن دو یا بیشتر از دو صفت است، مثل ۵ وجه شبه در تشبیه «شمع» (مشبه) به «عاشق» (مشبهٌبه) شامل زردیگونه؛ اشک (گریستن)؛ گداختن، سوختن دل و بیداری در شب [۱۲۶]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۱، ص۱۶۳، تهران، ۱۳۶۱ش.
در کتب بیان بر این دوگونه تشبیه نامی ننهادهاند. [۱۲۷]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۱، ص۱۶۳، تهران، ۱۳۶۱ش.
۱.۳.۳ - به اعتبار اداتشامل دو گونه تشبیه است: الف ـ مرسل، یا صریح، و آن تشبیهی است که ادات در آن ذکر شود. مثل تشبیه «زلف» به «عنبر خام» در بیت «زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات/ ای دلِ خامطمع این سخن از یاد ببر» [۱۲۸]
حافظ، دیوان، ج۱، ص۵۱۶، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۶۲ش.
بـ مؤکد، تشبیهی که ادات در آن ذکر نشود و آن به دو صورت شکل میگیرد:۱. اضافی، که همان اضافههای تشبیهی است، مثل «لب لعل»، یا «لعلِ لب». این گونه تشبیه به اعتبار حذف وجه شبه، تشبیه مجمل محسوب میشود و به اعتبار حذف ادات، تشبیه مؤکد (تشبیه مؤکد اضافی) به شمار میآید [۱۲۹]
خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، ص۲۷۴-۲۷۵، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
[۱۳۰]
خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، ص۲۸۶، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
نیز به اعتبار ادات و وجه شبه، تشبیه بلیغ نام میگیرد [۱۳۲]
آق اولی، عبدالحسین، درر الادب، ج۱، ص۱۵۲، شیراز، ۱۳۴۰ش.
۲. گزارهای (غیراضافی)، که در آن مشبه، در نقش مسندٌالیه، و مشبهٌبه در نقش مسند ظاهر میشود و از آن معنای این همانی یا عینیت دو سوی تشبیه دریافت میگردد، مثلِ «روی او ماه است»؛ از این ساخت نیز به تشبیه بلیغ تعبیر میشود [۱۳۳]
آق اولی، عبدالحسین، درر الادب، ج۱، ص۱۵۶-۱۵۷، شیراز، ۱۳۴۰ش.
[۱۳۵]
شمیسا، سیروس، بیان، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱، تهران، ۱۳۷۹ش.
[۱۳۷]
تفتازانی مسعود، شرح المختصر، ص۱۵۰، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق.
[۱۳۸]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۱، تهران، ۱۳۶۱ش.
۱.۳.۴ - به اعتبار اغراض تشبیهشامل تشبیه مقبول، یعنی تشبیهی که اغراض تشبیه را متحقق سازد و مردود، یعنی تشبیهی که اغراض تشبیه را متحقق نسازد. [۱۳۹]
تفتازانی، مسعود، المطول، ج۱، ص۱۵۱، قم، مکتبة الداوری.
[۱۴۰]
آق اولی، عبدالحسین، درر الادب، ج۱، ص۱۵۶، شیراز، ۱۳۴۰ش.
۱.۳.۵ - به اعتبار میزان مبالغهاین طبقهبندی براساس ذکر یا حذف ارکان تشبیه صورت میگیرد و از ذکر ۴ رکن تشبیه مثل «چشم همانند نرگس است در مستی» تا حذف ۳ رکن و ذکر یک رکن (مشبّهٌبه)، مثل کاربرد «نرگس» به جای «چشم» و به بار آمدن تشبیهی کوتاه شده، موسوم به استعاره مصرحه، پیش میرود و در هر مرحله و با حذف هر رکن، بر مبالغه و بلاغت آن میافزاید. به نظر میرسد که نخست سکاکی در مفتاحالعلوم [۱۴۱]
سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
تحت عنوان «مراتب تشبیه» از این طبقهبندی سخن گفته، و سپس در کتب بلاغی ذیل «خاتمه» از آن بحث شده است [۱۴۲]
خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، ص۲۸۹-۲۹۱، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
[۱۴۳]
خطیب قزوینی محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ص۲۷۰-۲۷۱، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۴۵]
تفتازانی، مسعود، المطول، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲، قم، مکتبة الداوری.
[۱۴۶]
فقیر دهلوی میرشمسالدین، حدایق البلاغة، ج۱، ص۲۶-۲۷، لکهنو، ۱۸۹۳م.
[۱۴۷]
تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹، اصفهان، ۱۳۶۳ش.
[۱۴۸]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۱، ص۱۶۰، تهران، ۱۳۶۱ش.
۱.۳.۶ - به اعتبار خلاف آمدگونهای تشبیه در کتب بلاغی به زبان عربی و کتب فارسی تألیف شده براساس کتب عربی مطرح است به نام تشبیه مقلوب یا تشبیه قلب؛ و گونهای هم در کتب بلاغی به زبان فارسی مورد بحث است به نام تشبیه مغالطه که در طبقهبندیهای رایج و شناخته شدۀ پیشین نمیگنجد. وجه تشابه این دو تشبیه شکلگیری آن دو برخلاف جریان عادی شکلگیری تشبیه است. به همین سبب میتوان آنها را ذیل عنوان «خلاف آمد» طبقهبندی کرد: ۱.۳.۶.۱ - تشبیه مغلوبعبارت است از قلب تشبیه یا قلب طرفین تشبیه، [۱۴۹]
سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۷، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۱۵۰]
جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۷۰، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م.
یعنی واژگون کردن و معکوس ساختن تشبیه که نتیجۀ آنجا به جا شدن مشبه و مشبهٌبه خواهد بود. این امر که برخلاف سنت ادبی صورت میگیرد، موجب تحقق یکی از اغراض تشبیه میگردد، چنانکه بر طبق سنن ادبی روی معشوق به ماه یا به صبح تشبیه میشود، حال اگر صبح یا ماه به روی معشوق تشبیه شود، تشبیه مقلوب همراه با غلو و اغراق به بار میآید و بدینسان بر کمال مشبهٌبه تأکید میگردد. [۱۵۱]
سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۶-۱۴۷، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۱۵۲]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۱، ص۲۴۴، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۵۴]
تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، ج۱، ص۱۴۵، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق.
چنین است تشبیه «نرگس» به «چشم معشوق» در مصراع «گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس». [۱۵۵]
حافظ، دیوان، بیت ۷، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۵۶]
تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، ج۱، ص۱۴۵، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق.
[۱۵۷]
شمسقیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۳۰۹، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۱۵۸]
شمسالعلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، ج۱، ص۱۳۸، تهران، ۱۳۲۸ش.
۱.۳.۶.۲ - تشبیه معکوسدر کتب بلاغی نوشته شده به زبان فارسی، از آغاز تا روزگار حاضر [۱۵۹]
رادویانی، محمد، ترجمان البلاغة، ج۱، ص۵۲-۵۳، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م.
[۱۶۰]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۲، ص۲۳۶-۲۳۷، تهران، ۱۳۶۱ش.
از گونهای تشبیه، موسوم به تشبیه معکوس یا عکس با تعریفهایی چون: مانند کردن دو چیز به یکدیگر [۱۶۱]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۲، ص۲۳۶، تهران، ۱۳۶۱ش.
یا «تبدیل طرفین تشبیه» [۱۶۲]
شمسالعلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، ج۱، ص۱۳۲، تهران، ۱۳۲۸ش.
سخن در میان است. [۱۶۳]
شمسقیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۳۰۹، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۱۶۴]
تاج الحلاوی، علی، دقایق الشعر، ج۱، ص۳۹-۴۰، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
[۱۶۵]
رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، ج۱، ص۶۳، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
[۱۶۶]
هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغة، ج۱، ص۷۰، به کوشش حسین معرفت، شیراز، ۱۳۳۱ق.
[۱۶۷]
شمسالعلماء گرکانی، محمدحسین، قطوف الربیع، ج۱، ص۶۹، تهران، ۱۳۲۸ق.
اگرچه در برخی از منابع [۱۶۸]
شمسالعلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، ج۱، ص۱۳۸-۱۳۹، تهران، ۱۳۲۸ش.
به گونهای از این تشبیه سخن گفتهاند و شاهد آوردهاند که به نظر میرسد با تشبیه مقلوب (قلب) بدانسان که در کتب بلاغی در زبان عربی آمده است، جز در نام اختلافی ندارد، اما در واقع چنین نیست و این دو تشبیه هر چند از جهت ساختار یعنی تبدیل طرفین و تغییر جایگاه مشبه و مشبهٌبه یکساناند، اما از جهت وجه شبه اختلاف دارند.بدینمعنا که در تشبیه مقلوب، وجه شبه تغییر نمیکند، همچنین مشبه نسبت به مشبهٌبه (برخلاف سنت تشبیه) برتر به شمار میآید، اما در تشبیه معکوس، وجه شبه تغییر میکند و به سبب همین تغییر، سنت تشبیه نیز محفوظ میماند، چنانکه در یکی از مثالهای معروف این تشبیه، که بیتی است از رشید وطواط [۱۶۹]
رشید وطواط، محمد، دیوان، ص۲۰۴، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۹ش.
«پشت زمین چو روی فلک گردد از سلاح/ روی فلک چو پشت زمین گردد از غُبار»، وجه شبه در تشبیه نخست، درخشندگی سلاح جنگاوران است، چونان درخشندگی ستارگان، و وجه شبه در تشبیه دوم، غبار آلودگی است. شمسالعلماء گرکانی [۱۷۰]
شمسالعلماء گرکانی، محمدحسین، قطوف الربیع، ج۱، ص۶۹، تهران، ۱۳۲۸ق.
به گونهای و همایی [۱۷۱]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۲، ص۲۳۶، تهران، ۱۳۶۱ش.
به گونهای دیگر به دگرگونی وجه شبه در تشبیه معکوس توجه کردهاند و عنوان مقلوب را مترادف با عنوان معکوس به کار بردهاند.۱.۳.۶.۳ - تشبیه مغالطهمانند کردن چیزی است به چیزی، یا مانند کردن دو چیز است به دو چیز برخلاف سنتهای بلاغی (رشیدوطواط، حدائق، ص۴۷؛ [۱۷۲]
کاشفی، حسین، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش جلالالدین کزازی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۱۷۳]
شمسالعلماء گرکانی، محمدحسین، قطوف الربیع، ج۱، ص۱۴۵، تهران، ۱۳۲۸ق.
و به همین سبب، اینگونه تشبیه به توجیهی مغالطهگونه و هنرمندانه نیاز دارد. چنانکه در ابیاتِ: «دهانت به گل مانَد ای دلنواز/ چو غنچه است رخسارت ای دلفروز؛ رُخَت غنچه، لیکن شکفته تمام/ دهن، گل، ولی ناشکفته هنوز». شاعر، برخلاف سنن ادبی دهان معشوق را به گل و رخسار وی را به غنچه تشبیه کرده، و سپس به مغالطهای هنرمندانه پرداخته که گل دهان معشوق، گلی است نشکفته (غنچه) و غنچۀ رخسار وی، غنچهای است شکفته (گل).سابقۀ این تشبیه و نامگذاری آن به مغالطه، به رغم نظر شمسالعلماء گرکانی [۱۷۴]
شمسالعلماء گرکانی، محمدحسین، قطوف الربیع، ج۱، ص۱۴۵، تهران، ۱۳۲۸ق.
حداقل به نیمۀ دوم سدۀ ۹ق یعنی به روزگار واعظ کاشفی [۱۷۵]
کاشفی، حسین، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش جلالالدین کزازی، تهران، ۱۳۶۹ش.
میرسد. [۱۷۶]
تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، ج۱، ص۱۷۹، اصفهان، ۱۳۶۳ش.
۱.۳.۷ - تقسیم بندی دیگردر کتب بلاغـی که به زبان فارسی نوشته شده است، گاه از ۵ گونه تشبیه سخن گفتهاند: ۱. تشبیه کنایت؛ ۲. تشبیه مشروط یا شرطی؛ ۳. تشبیه معکوس یا عکس؛ ۴. تشبیه تفضیل؛ ۵. تشبیه تسویه [۱۷۷]
رادویانی، محمد، ترجمان البلاغة، ج۱، ص۴۹-۵۳، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م.
[۱۷۸]
رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، ج۱، ص۶۲-۶۳، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
و غالباً با افزودن دوگونه تشبیه: ۱. تشبیه مطلق یا صریح؛ ۲. تشبیه مضمر یا اضمار، شمار تشبیهات را به ۷ رساندهاند. [۱۷۹]
رشید وطواط، محمد، حدائق السحر فی دقایق الشعر، ج۱، ص۴۵-۵۰، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش.
[۱۸۰]
شمسقیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۳۰۶، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۱۸۱]
تاج الحلاوی، علی، دقایق الشعر، ج۱، ص۳۲-۴۰، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
[۱۸۲]
هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغة، ج۱، ص۵۲-۵۳، به کوشش حسین معرفت، شیراز، ۱۳۳۱ق.
این ۷ گونه تشبیه در طبقهبندیهایی که به دست داده شد، جای گرفتهاند؛ بدینترتیب: تشبیه مشروط، مضمر و تفضیل در طبقهبندی به اعتبار وجه شبه قریب و غریب/تشبیه تسویه در طبقهبندی به اعتبار وحدت و تعدد طرفین/مطلق یا صریح که همان مرسل است. در طبقهبندی به اعتبـار ادات/تشبیـه کنایت در طبقهبنـدی به اعتبار میزان مبالغـه/ تشبیـه عکس یا معکـوس در طبقهبنـدی به اعتبار خلاف آمد.۲ - دیدگاه تاریخیسیر تحول و تکامل دانش بیان و ضمن آن صنعت تشبیه بر اساس ۴ اثر برجستۀ بلاغی: اسرار البلاغة تألیف جرجانی (د ۴۷۱ق)؛ مفتاح العلوم سکاکی (۵۵۵-۶۲۶ق)، مطول تفتازانی (۷۲۲-۷۹۱ یا ۷۹۷ق) و التلخیص خطیب قزوینی (د ۷۳۹ق) به ۴ عصر تقسیم میشود: ۲.۱ - عصر وابستگیعصر وابستگی، که در آن، صنایع بیانی ضمن تحلیل بلاغی آیات قرآنی و اشعار عربی مورد توجه قرار میگیرد و از بحثهای نظری، در باب صنایع، جز در موارد استثنایی نشانی نیست. آثار بلاغی جاحظ (د ۲۵۵ق)؛ ابنمعتز (مق ۲۹۶ق)، قدامة بن جعفر (د ۳۳۷ق) و ابندُرید (د ۳۲۱ق) از اینگونه است. ۲.۲ - عصر استقلالعصر استقلال، که با ظهور جرجانی و تألیف دلایل الاعجاز و اسرار البلاغة آغاز میشود. بدینترتیب که صنایع، اصل و شواهد، اعم از آیات و اشعار عربی، فرع این اصل قرار میگیرد و بحثهای نظری مورد توجه واقع میشود. در اسرار البلاغه اولاً، مباحث تشبیه و تمثیل و استعاره، غالباً به هم آمیخته است؛ ثانیاً، ضمن تأکید بر تمثیل فرق آن با تشبیه مورد بحث قرار دارد؛ [۱۸۳]
جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، ص۷۸، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م.
ثالثاً، وجه شبه به تفصیل مـوردبحث است [۱۸۴]
جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، ص۵۵، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م.
[۱۸۵]
جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، ص۸۲، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م.
و از برخی طبقهبندیهای تشبیه که بحث و گفت و گو میشود، مثلِ تشبیه معقول به معقول [۱۸۶]
جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، ص۶۲، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م.
تشبیه اصلی و فرعی [۱۸۷]
جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، ص۸۱، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م.
تشبیه دیریاب، [۱۸۸]
جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، ص۱۱۸، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م.
تشبیه معقَّد، [۱۸۹]
جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، ص۱۲۱، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م.
تشبیه متعدد و فرق آن با تشبیه مرکب، [۱۹۰]
جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، ص۱۵۴-۱۵۹، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م.
و تشبیه مقلوب. [۱۹۱]
جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، ص۱۶۳، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م.
۲.۳ - عصر طبقهبندیعصر طبقهبندی، که میتوان آن را عصر سکاکی (د۶۲۶ق) نویسندۀ مفتاحالعلوم خواند. سکاکی در مفتاح العلوم اولاً، با به کارگیری روش منطقی و نگرش از منظر حکمی به کار طرح و طبقهبندی مسائل بلاغی میپردازد [۱۹۲]
برقوقی، عبدالرحمان، مقدمه بر التلخیص فی علوم البلاغة (نک : هم، ج۱، ص۳، قزوینی).
ثانیاً، ضمن تقسیم و طبقهبندی بلاغت به معانی و بیان و بدیع، [۱۹۳]
سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
نخستین اصل از اصول سهگانۀ دانش بیان را اصل «تشبیه» [۱۹۴]
سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۱-۱۵۱، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
معرفی میکند و از حسی و عقلی بودن طرفین تشبیه، واحد و غیر واحد بودن وجه شبه، اغراض تشبیه، تشبیه تمثیل، تشبیه قریب و بعید، علل غرابت تشبیه، و از مراتب تشبیه یا طبقهبندی تشبیه به اعتبار میزان مبالغه سخن میگوید؛ مباحثی که در دورههای بعد و در عصر تفتازانی تکمیل میشود و مباحث مربوط به تشبیه مجمل و مفصل، اقسام تشبیه به اعتبار ادات یعنی تشبیه مؤکد و مرسل، بحث شیوههای غریبسازی تشبیه و طبقهبندی تشبیه به اعتبار اغراض یعنی تشبیه مقبول و مردود نیز بدان افزوده میشود.۲.۴ - عصر تنقیح و تکمیلعصر تنقیح و تکمیل، که با تلاشهای خطیب قزوینی (د ۷۳۹ق) در تنقیح و تکمیل و تبویب آراء سکاکی و جرجانی در کتاب الایضاح فی علوم البلاغة و به ویژه در التلخیص فی علوم البلاغة که همان تلخیص المفتاح است، بلاغت را به کمال رساند و مباحث بلاغی را منقح ساخت. [۲۰۳]
برقوقی، عبدالرحمان، مقدمه بر التلخیص فی علوم البلاغة، ج۱، ص۴.
الایضاح و التلخیص جلوهگاه سیر علوم بلاغی و از جمله صنعت تشبیه است و مبنای ظهور آثار برجستۀ بلاغی روزگاران بعد، به ویژه آثار تفتازانـی یعنـی المطـول و مختصر یا شرح المختصر ــ که شرح التلخیـص محسـوب مـیشود ــ گردید.در این دو کتاب که جلوهگاه کمال دانشهای بلاغی است و از جمله مباحث تشبیه، بدانسان که در بخش اول (دیدگاه موضوعی) مطرح گردید [۲۰۴]
تفتازانی، مسعود، المطول، ج۱، ص۳۳۹- ۳۴۵، قم، مکتبة الداوری.
[۲۰۵]
تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۱، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق.
[۲۰۶]
خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، ص۲۷۵-۲۸۶، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م.
قطع نظر از مباحث تازۀ بلاغی که تحت تأثیر پژوهشهای غربی در روزگار ما مطرح شده، و به مباحث سنتی بیان پیوسته است، المطول و مختصر جلوهگاه کمال دانشهای بلاغی به شمار میآید.۲.۵ - ویژگیهای آثار بلاغیدر جنب آثار بلاغی مورد بحث، که غالباً از سوی ادبای ایران ـ زمین فراهم آمده است، آثار بلاغی به زبان فارسی را با توجه به ویژگیهای آنها میتوان مورد بحث و بررسی قرار داد و برای تحقق این منظور آنها را به دو دسته تقسیم کرد و دستهای را کتب تألیفی و دستۀ دیگر را اقتباسی خواند: ۲.۵.۱ - کتب تألیفیکتب تألیفی، آثاری است که به زبان فارسی تألیف شده است. اساس این آثار ۳ کتاب بلاغی است موسوم به: ترجمان البلاغه، تألیف رادویانی (د ۴۷۵ق/۱۰۸۲م)؛ حدائق السحر فی دقائق الشعر، تألیف رشید وطواط (د ۵۷۳ق/۱۱۷۷م)؛ و المعجم فی معاییر اشعار العجم، تألیف شمس قیس رازی (سدۀ ۷ق/۱۳م) و دیگر آثار مثل حقائق الحدائق رامی تبریزی (سدۀ ۸ق/۱۴م)، دقائق الشعر از تاج الحلاوی (سدۀ ۸ق/۱۴م) تا مدارج البلاغه از رضاقلیخان هدایت (۱۲۱۵- ۱۲۸۸ق) و همانندان آنها، جمله تحتِ تأثیر کتب سهگانۀ رادویانی، رشید وطواط و شمس قیس رازی نوشته شده، و حاکی از حرکت کُند بلاغت و حتی درجا زدن این دانش است، چنانکه مباحث تشبیه نیز در این کتابها، جمله همان مباحثی است که از آغاز در باب ۵ گونه یا ۷ گونۀ تشبیه یعنی تشبیه کنایت (مَکْنی)؛ تفضیل؛ مشروط؛ معکوس؛ تسویه [۲۰۷]
رادویانی، محمد، ترجمان البلاغة، ج۱، ص۴۹-۵۳، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م.
و تشبیهات مذکور به علاوه تشبیه مطلق یا صریح و تشبیه مضمر یا اضمار [۲۰۸]
شمسقیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۳۰۶-۳۱۰، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۲۰۹]
هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغة، ج۱، ص۵۲ بب ، به کوشش حسین معرفت، شیراز، ۱۳۳۱ق.
مطرح بوده است، حتی در اثری چون فنون بلاغت و صناعات ادبی همایی [۲۱۰]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۲، ص۲۲۷-۲۴۶، تهران، ۱۳۶۱ش.
تحولی چشمگیر در این زمینه دیده نمیشود.۲.۶ - کتب اقتباسیکتب اقتباسی، آثاری است که نخست در عصر صفوی، در ایران و در عصر گورکانیان هند (۹۳۲-۱۲۷۵ق/۱۵۲۶-۱۸۵۷م) در شبه قاره پدید آمد، مثل عطیۀ کبری و موهبت عظمی از خان آرزو (۱۰۹۹- ۱۱۶۹ق) و حدائق البلاغه از فقیر دهلوی (د ۱۱۸۰- ۱۱۸۳ق) و نظایر آن و سپس از حدود کمتر از یک سده پیش تاکنون در ایران آثاری چون هنجار گفتار نصرالله تقوی (۱۲۴۵-۱۳۲۶ق)، درر الادب، از حسام العلما آق اولی (۱۲۶۹-۱۳۲۳ش)، معالم البلاغه از محمد خلیل رجایی (۱۳۴۰ش) و همانندان آنها تا معانی و بیان تألیف جلالالدین همایی (۱۲۷۸-۱۳۵۹ش) در شمار کتب اقتباسی است، یعنی کتابهایی که براساس آثار بلاغی به زبان عربی، به ویژه کتاب المطول و شرح المختصر تفتازانی و با عنایت به زبان و ادب فارسی و با ذکر و تحلیل شواهدی از دواوین شاعران فارسیگوی تألیف شده است. این آثار جلوهگاه مباحث بیانی و از جمله جلوهگاه صنعت تشبیه است، بدانسان که در کتب بلاغی به زبان عربی، خاصه المطول و شرح المختصر آمده است و نویسندگان این آثار عملکردی بالنسبه پویا داشتهاند و در پارهای موارد ابتکاراتی نیز از خود نشان دادهاند. در روزگار ما محتوای این گونه آثار بود که با تحقیقات بلاغی در مغرب زمین درآمیخت و موجب در افگنده شدن طرحهایی تازه از بلاغت و از جمله از صنعت تشبیه گردید. ۳ - فهرست منابع(۱) آق اولی، عبدالحسین، درر الادب، شیراز، ۱۳۴۰ش. (۲) ابوالفرج رونی، دیوان، به کوشش محمود مهدوی دامغانی، مشهد، ۱۳۴۷ش. (۳) ازرقی هروی، ابوبکر، دیوان، به کوشش سعیدنفیسی، تهران، ۱۳۳۶ش. (۴) انوری، محمد، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۵) برقوقی، عبدالرحمان، مقدمه بر التلخیص فی علوم البلاغة (نک : هم، قزوینی). (۶) تاج الحلاوی، علی، دقایق الشعر، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش. (۷) تفتازانی، مسعود، المطول، قم، مکتبة الداوری. (۸) تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، به کوشش میرسیدشریف، قم، ۱۴۰۷ق. (۹) تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، اصفهان، ۱۳۶۳ش. (۱۰) جرجانی، عبدالقادر، اسرار البلاغة، به کوشش محمد اسکندرانی و م مسعود، بیروت، ۱۹۹۶م. (۱۱) حافظ، دیوان، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۶۲ش. (۱۲) خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۱۳) خطیب قزوینی، محمد، التخلیص فی علوم البلاغة، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۲م. (۱۴) رادویانی، محمد، ترجمان البلاغة، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م. (۱۵) رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش. (۱۶) رجایی، محمدخلیل، معالم البلاغه، شیراز، ۱۳۵۹ش. (۱۷) رشید وطواط، محمد، حدائق السحر فی دقایق الشعر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش. (۱۸) رشید وطواط، محمد، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۳۹ش. (۱۹) سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. (۲۰) سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۲۱) شمسقیس رازی، محمد، المعجم، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. (۲۲) شمسالعلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، تهران، ۱۳۲۸ش. (۲۳) شمسالعلماء گرکانی، محمدحسین، قطوف الربیع، تهران، ۱۳۲۸ق. (۲۴) شمیسا، سیروس، بیان، تهران، ۱۳۷۹ش. (۲۵) شمیسا، سیروس، سیر رباعی، تهران. (۲۶) طیبی، حسین، التبیان فی البیان، به کوشش توفیق فیل و دیگران، کویت، ۱۹۸۶م. (۲۷) عمعق بخاری، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، فروغی. (۲۸) عنصری، حسن، دیوان، به کوشش یحیی قریب، تهران، ۱۳۲۳ش. (۲۹) فقیر دهلوی، میرشمسالدین، حدایق البلاغة، لکهنو، ۱۸۹۳م. (۳۰) کاشفی، حسین، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، به کوشش جلالالدین کزازی، تهران، ۱۳۶۹ش. (۳۱) کمالالدین اسماعیل اصفهانی، ابوالفضل، دیوان، به کوشش حسین بحرالعلومی، تهران، ۱۳۴۸ش. (۳۲) مازندرانی، محمدهادی، انوار البلاغة، به کوشش محمدعلی غلامینژاد، تهران، ۱۳۷۵ش. (۳۳) منوچهری دامغانی، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۶ش. (۳۴) ناصرخسرو قبادیانی، دیوان، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۷ش. (۳۵) نظامی عروضی، چهار مقاله، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۴۱ش. (۳۶) نظامی گنجوی، خسرو شیرین، به کوشش حسن وحید دستگردی و سعید حمیدیان، تهران، ۱۳۷۶ش. (۳۷) هاشمی، احمد، جواهر البلاغة، بیروت. (۳۸) هدایت رضاقلی، مدارج البلاغة، به کوشش حسین معرفت، شیراز، ۱۳۳۱ق. (۳۹) همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، ۱۳۶۱ش. (۴۰) همایی، جلالالدین، معانی و بیان، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، ۱۳۷۰ش. ۴ - پانویس
۵ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تشبیه»، شماره۵۹۳۶. |